آیساآیسا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

آیسا دختری از ماه

عاشقتم

تو را دارم ای گل، جهان با من است.   تو تا با منی، جان جان با من است. چو می‌تابد از دور پیشانی‌ات               کران تا کران آسمان با من است. چو خندان به سوی من آیی به مهر         بهاری پر از ارغوان با من است ! کنار تو هر لحظه گویم به خویش          که خوشبختی بی‌کران با من است. روانم بیاساید از هر غمی               چو بینم که مهرت روان با من است. چه غم دارم از تلخی روزگار،     &n...
21 خرداد 1391

18 خرداد

آیسا جونم این مطالب رو می نویسم که بدونی تو این سن چه شیطونیهایی می کردی: 1- هنوز راه نمیری ولی با سرعت دستای کوچیکتو به مبل میگیری و حرکت می کنی. 2-عادت داری از همه چیز بالا بری سنتور مامانی تو اتاق خواب بود می رفتی رو تخت و بعد می رفتی رو سنتور. سنتور وگذاشتم تو پذیرایی آیسا کوچولو می رفت روی روروک و بعد آویزون سنتور یا لپ تاب بابای می شد. 3- در این سن 3 تا دندون داشتی،2 تا پایین یکی دندون بالا 4-غذا نمی خوردی و مامان همیشه نگران . 5-گوشی رو رو گوشت می گزاری و با تلفن صحبت مکنی 6-علاقه زیاد به لپ تاب داری البته وقتی کسی استفاده میکنه میای سراغش. 7- 3 کلمه میگی بابا،ماما،دد 8-عاشق هندوانه و پ...
21 خرداد 1391

به به نووووووووووون

آیسا جونم عاشق نونه.هر وقت نون می بینه دست و پاشو گم می کنه زمانی که می ریم پرشیا اول باید برای شما نوون بخریم .خانم مغازه دار هم اول برای شما نون میزاره بعد به مشتریهای دیگه میرسه. این هفته مامانی ،رفتیم چرم مشهد برای بابا کفش بخریم فروشنده گفت این همون دختری که عاشق نونه .فهمیدیم دخترمون معروف شده.                      ...
21 خرداد 1391

روزت مبارک بابا علی جووووووون

  بابا علی جون روزت مبارک. امسال اولین سالیست که بابا شدی، امیدوارم که همیشه سایه تو بالای سرمون باشه و روزهای زیبایی رو با هم و نفسمون آیسا پیش رو داشته باشیم، به امید خدا... دوستت داریم       ...
15 خرداد 1391

دریا

                        دل کوچکت را به دریا بسپار تا لذت جاری شدن را در اعماق وجود حس کنی تا بستر نوازشت دریا باشد و سقف نگاهت آبی آسمان ای زیبای کوچکم....   ...
11 خرداد 1391

آیسا و شیطونیاش

بالا رفتن آیسا      تاب خوردن آیسا در محوطه خونمون   ماست خوردن آیسا طرز نشستن آیسا ته دیگ خوردن استفاده آیسا از روروک آیسا وقتی مظلوم می شود به چه می اندیشد آیسا در نهایت شیطنت                         ...
8 خرداد 1391

واکسن 1 سالگی

سلام جیگر مامان دختر خوشگلم الان 6 روز از واکسن زدنت می گذره حالت خوب نبود و واکسن 1 سالگیت 2 هفته دیر شد.قرار بود 7 روز بعد تب کنی ولی چون بدن کوچیکت ضعیف بود 3 روز بعد تب کردی الانم حالت خوب خوب و نمیذاری چیزی بنویسم و هر 2 دقیقه مییای میکوبی روی لپ تاب .مامان فدای دستای کوچیکت بشه.راستی دایی افشین زنگ زد امروز گفت قایق خریده .مبارکش باشه منتظره تو بری پیشش با هم برین دریا. امروز ظهر داشتم آلبوم عکساتو نگاه می کردم دیدم اون یکی آلبومو برداشتی ورق میزدی عکسها رو نگاه می کردی عکس نسترن جون و بابامنوچهرو مامان مهناز و خاله نیلو رو دیدی خندیدی بعد بغض کردی منم دادم دونه دونشونو بوس کردی . مامان فدای احساساتت بشه عشق زندگیم ...
7 خرداد 1391